English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3436 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
comport U جور بودن تحمل کردن
comported U جور بودن تحمل کردن
comporting U جور بودن تحمل کردن
comports U جور بودن تحمل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
too much of a good thing U غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
abhide U تحمل کردن
sustain U تحمل کردن
put up with U تحمل کردن
lie down under U تحمل کردن
sit down under U تحمل کردن
bide U تحمل کردن
endure U تحمل کردن
endured U تحمل کردن
endures U تحمل کردن
tolerating U تحمل کردن
tolerates U تحمل کردن
tolerated U تحمل کردن
tolerate U تحمل کردن
sustains U تحمل کردن
sustained U تحمل کردن
to give support to U تحمل کردن
undergoes U تحمل کردن
suffered U تحمل کردن
experiences U تحمل کردن
undergoing U تحمل کردن
undergone U تحمل کردن
stand U تحمل کردن
experiencing U تحمل کردن
suffers U تحمل کردن
dure U تحمل کردن
dree U تحمل کردن
undergo U تحمل کردن
withstood U تحمل کردن
keep up U تحمل کردن
thole U تحمل کردن
withstand U تحمل کردن
withstanding U تحمل کردن
support U تحمل کردن
withstands U تحمل کردن
suffer U تحمل کردن
to bear out U تحمل کردن
vasbyt U تحمل کردن
experience U تحمل کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
outstand U بیشتر تحمل کردن
stomachs U اشتها تحمل کردن
stomaching U اشتها تحمل کردن
stomached U اشتها تحمل کردن
stomach U اشتها تحمل کردن
to live through something U چیزی را تحمل کردن
forces U قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
force U قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forcing U قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
stick U پیچ درکار تحمل کردن
forborne U دست برداشتن تحمل کردن
to sustain a loss U ضر ردادن تحمل خسارت کردن
bear U تاب اوردن تحمل کردن
to champ the bit U چیزیرابابی صبری تحمل کردن
bears U تاب اوردن تحمل کردن
to suffer a loss U ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
have half a mind <idiom> U احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to stand the racket U ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
bears U تقبل کردن تحمل کردن
brooking U تحمل کردن سازش کردن
brooked U تحمل کردن سازش کردن
brook U تحمل کردن سازش کردن
bear U تقبل کردن تحمل کردن
brooks U تحمل کردن سازش کردن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
wheel load U فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
fanned U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanning U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fans U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fan U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
live up to <idiom> U طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
toleration U تحمل
good humor U تحمل
endurance U تحمل
tolerance U تحمل
enduringness U تحمل
tolerances U تحمل
passiveness U تحمل
longanimity U تحمل
parallels U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
tolling U تحمل خسارت
toll U تحمل خسارت
fault tolerance U تحمل نقص
insupportable U تحمل ناپذیر
sufferable U تحمل پذیر
impassibility U تحمل ناپذیری
tolerator U تحمل کننده
sustainable U قابل تحمل
unbearable U تحمل ناپذیر
bearing capacity U فرفیت تحمل
impossible [colloquial] <adj.> U تحمل ناپذیر
expected time U زمان تحمل
unbearably U تحمل ناپذیر
forbore U تحمل کرد
tolls U تحمل خسارت
frustration tolerance U تحمل ناکامی
intolerance U عدم تحمل
intolerancy U عدم تحمل
forbearance U تحمل امساک
intolerable U تحمل ناپذیر
tolerable U تحمل پذیر
beyond bearing U تحمل ناپذیر
beyond bearing U غیرقابل تحمل
tolerable U قابل تحمل
bearing capacity U گنجایش تحمل
abiding U تحمل کننده
intolerability U تحمل ناپذیری
intolerableness U تحمل نا پذیری
take it <idiom> U تحمل مشکلات
weathers U تحمل یابرگزارکردن
good humouredly U با صبر و تحمل
weathered U تحمل یابرگزارکردن
insufferable U تحمل ناپذیر
bearing capacity U قدرت تحمل
defrayal U تحمل هزینه
endurable U تحمل پذیر
bearable U تحمل پذیر
weather U تحمل یابرگزارکردن
supportable U قابل تحمل
stress tolerance U تحمل فشار روانی
insupportably U بطور تحمل ناپذیر
intolerable U غیر قابل تحمل
insufferably U بطور تحمل ناپذیر
bearingly U از روی تحمل و بردباری
gameness U طاقت تحمل مصائب
breaking load U حداکثر تحمل بار
tolerances U حدود قابل تحمل
fault tolerance U قدرت تحمل نقص
taxpaying capacity U تحمل کل بار مالیات
intolerantly U بدون تحمل متعصبانه
tolerance U حدود قابل تحمل
borne U تحمل کرده یاشده
tolerably U بطور قابل تحمل
unsustainable <adj.> U غیر قابل تحمل
intolerably U بطور تحمل ناپذیر
ties U عضو تحمل کننده کشش
tie U عضو تحمل کننده کشش
(can't) stand <idiom> U تحمل نکردن،دوست نداشتن
at the top of one's bent U تا انجا که می توان تحمل کرد
smooth something over <idiom> U بهتریا قابل تحمل تر شدن
bete noire U ادم مزاحم وغیرقابل تحمل
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
insufferable U تن در ندادنی غیر قابل تحمل
tail boom U پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
bearing U قسمت تحمل کننده بار
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
tolerances U قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
transients U وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
unbearable U غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
on line fault tolerant system U سیستم تحمل خرابی درون خطی
broad shoulders U نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
unbearably U غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
tolerance U قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
overweight U تحمل وزن اضافه از طرف اسب
scaleweight U وزنی که اسب در مسابقه تحمل میکند
transient U وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
to see what [mettle] he is made of <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
The nerves can only take so much . U اعصاب می توانند فقط تا حدی تحمل بکنند .
to keep guard U بودن احتیاط کردن
to be on guard U بودن احتیاط کردن
jollify U کردن سرخوش بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
scale of weights U جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
penance U تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
ranges U تغییر کردن یا متفاوت بودن
contain U شامل بودن خودداری کردن
allude U افهار کردن مربوط بودن به
alluded U افهار کردن مربوط بودن به
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
ranged U تغییر کردن یا متفاوت بودن
alludes U افهار کردن مربوط بودن به
alluding U افهار کردن مربوط بودن به
contained U شامل بودن خودداری کردن
contains U شامل بودن خودداری کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com